English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8793 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thank you U سایه شما کم نشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shades U سایه دار کردن سایه افکندن
shade U سایه دار کردن سایه افکندن
shadings U سایه دار کردن سایه افکندن
silhouette U طرح سایه سایه انداختن
silhouettes U طرح سایه سایه انداختن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow. <proverb> U او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
insolubly U چنانکه اب نشود
interminably U چنانکه تمام نشود
invisibly U چنانکه دیده نشود
poverty parts friends <idiom> U بی زر میسر نشود کام دوستان
May no one go thru such an ordeal. U نصیب گرگ بیابان نشود
indelible disgrace U رسوایی که اثاران محویافراموش نشود
inexhaustibly U چنانکه تهی یاتمام نشود
transfer payment U پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
seal U بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
one in the dark U میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
seals U بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
irremovability U حالت چیزی یا کسی که از جای خود برداشته نشود
Two cas and a mouse , two wives in one house , two. <proverb> U دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
Don't get annoyed at this! U بخاطر این دلخور نشو ! [اوقاتت تلخ نشود!]
stable U وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stables U وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
bypassed U روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
lost ball U گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
bypass U روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassing U روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses U روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
pregnant use of a verb U بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
default U نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaulted U نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaulting U نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaults U نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
powering U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powered U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powers U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power U قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
timeout U 1-تابع خروج روی ترمینال -On line وقتی هیچ دادهای وارد نشود.2-مدت زمان یک عمل
smoke test U بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
covered U گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
substitute character U حرفی که در صورتی که حرف دریافت شده تشخیص داده نشود نمایش داده میشود
Faraday cage U صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
shadings U سایه
shadowed U سایه
shadows U سایه
shades U سایه
shade U سایه
shading U سایه
sunshades U سایه
sunshade U سایه
cleek U سایه
shadowing U سایه
umbra U سایه
thanks to..... U در سایه
auspices U سایه
shadiness U سایه
umbrage U سایه
umber U سایه
shadow U سایه
shadowless U بی سایه
silhouette target U سایه هدف
to go to the shades U سایه افکندن در
adumbration U سایه افکنی
shadowlike U سایه مانند
somber U سایه دار
hatching U سایه زنی
penumbra U سایه روشن
sombre U سایه دار
tone U سایه رنگ
shadings U سایه انداختن
To cast a shadow . U سایه انداختن
To cast a shadow. U سایه انداختن
umbrageous U سایه دار
overcast U سایه انداختن
halation U نیم سایه
half shadow U نیم سایه
penumbra U نیم سایه
obtenebrate U سایه افکندن بر
half tone U سایه روشن
light and shade U سایه روشن
shady [place] <adj.> U سایه دار
kinephantoscope U سایه نما
kinema or cin U سایه نما
sciagraphy U سایه نگاری
ski graphŠetc U سایه نگاری
sciamachy U جنگ با سایه
adumbral U سایه افکن
shadow play U نمایش سایه ها
umbrageous [literary] <adj.> U سایه دار
umbriferous U سایه افکن
shader U سایه رنگ زن
bowery U سایه دار
boxed cornice U سایه بان
shadeless U بدون سایه
drop shadow U سایه برجسته
canopies U سایه بان
tone U سایه روشن
overshadows U سایه افکندن بر
shadows U شبح سایه
overshadowing U سایه افکندن بر
overshadowed U سایه افکندن بر
overshadow U سایه افکندن بر
shadows U شدو سایه
tinge U سایه رنگ
tinges U سایه رنگ
tones U سایه روشن
shadowing U شدو سایه
shadow U شبح سایه
shadow U شدو سایه
bowers U سایه بان
shadowed U شبح سایه
shadowed U شدو سایه
halftones U سایه رنگ
halftone U سایه رنگ
canopy U سایه بان
shadowing U شبح سایه
shady U سایه دار
shaded <adj.> U سایه دار
shades U سایه بان
shade U سایه انداختن
umber U سایه انداختن
shades U سایه انداختن
shade U سایه بان
shading U سایه اندازی
shadings U سایه بان
bower U سایه بان
lighting U سایه روشن
shadowy <adj.> U سایه دار
shading U سایه زنی
shadowy U سایه مانند
shadowy U سایه افکن
contrasted U زمینه طرح و سایه
pastel shades U سایه رنگهای خفیف
umbrage U شابهت سایه وار
contrasting U زمینه طرح و سایه
contrast U زمینه طرح و سایه
sciagraph U عکس سایه نما
contrasts U زمینه طرح و سایه
She has become rather off hand. U سایه اش سنگین شده
tintless U بدون سایه رنگ
umbrage U سایه شاخ و برگ
thermal shadow U سایه روشن حرارتی
shady U سایه افکن مشکوک
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
shadow factor U ضریب انحراف سایه
shading response U پاسخ سایه روشن
pencilled U بامداد سایه زده
phantasm U فاهر فریبنده سایه
shadings U جای سایه دار
thanks U افهار امتنان در سایه
shade U جای سایه دار
gray scale U مقیاس سایه زنی
shade U سایه دار کردن
shades U جای سایه دار
adumbrate U سایه افکندن بر طرح
half tone U سایه روشن زدن
halftoning U سایه رنگ زدن
auspice U سایه حمایت توجهات
shades U سایه دار کردن
shadings U سایه دار کردن
croddhatching U بطور اریب سایه زدن
tones U سایه روشن عکس هوایی
to go to the shades U مردن سایه دار کردن
contrast enhancement U توسعه تشخیص سایه روشن
The trees give a pleasant shade . U درختان سایه قشنگه می اندازد
tone U سایه روشن عکس هوایی
shaded pole motor U موتور با قطب سایه دار
crosshatch U بطور اریب سایه زدن
shades U اختلاف جزئی سایه رنگ
shade U اختلاف جزئی سایه رنگ
mezzotinto U نقاشی سایه روشن کردن
sciomantic U غیبگو از روی سایه مرده
mezzotint U نقاشی سایه روشن کردن
shadings U اختلاف جزئی سایه رنگ
luminist U نقاش سایه روشن نما
zones U محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zone U محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
Lets sit in the shade , Its cooler. U توی سایه بنشینیم خنک تر است
solid U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
To shadow someone. U مثل سایه کسی را تعقیب کردن
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me . U سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
solids U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
shadowing U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
hachure U سایه زنی قلم هاشور زدن
galanty show U نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
sciomacy U غیب گویی از روی سایه مرده
shadows U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowed U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
stipple U با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
tone U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
hachures U خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
tones U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
shadow factor U ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
grey scale U سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
tan alt U ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
shoulders U [اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
kernels U تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
Recent search history Forum search
1من میخواهم بگویم پایت را خم نکن
0سایه چشم زدن ب انگلیسی چی میشه؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com